احمدی نژاد و ترقه بازی در انبار باروت!
صهیونیستها به خوبی میدانستند که باز کردن راه 'زیر سوال بردن رسمی هلوکاست' به کجا ختم میشود، پس از همان ابتدا کوشیدند تا از ترفند 'گوینده خراب' استفاده کنند تا 'مطلب بیان شده' را از اعتبار ساقط کنند.
شبکه ایران / کاملا واضح است صهیونیستها مدعی میشوند احمدی نژاد با مخالفت با اسرائیل و هلوکاست و... به اسرائیل خدمت کرد تا دیگر کسی نتواند با آنها، مبانی و مقدساتشان به صورت آشکار مبارزه کند و در صورتی که کسی وارد کارزار شود، او را متهم به "حرکت در راستای منافع خودشان" میکنند.
چندی پیش هاآرتز را میخواندم که دیدم جایی نوشته "احمدی نژاد با طرح هلوکاست خدمت زیادی به اسرائیل کرد". مدتی بعد هم BBC فارسی به چنین مطلبی پرداخت. متاسفانه اوضاع در داخل و خارج برای احمدی نژاد "کاملا یکنواخت" است: یعنی او کسی یا رسانهای را نداشت که از او دفاع کند و همیشه کارهای رسانهای او به شخصیت خودش وابسته بود. کاملا واضح است صهیونیستها مدعی میشوند احمدی نژاد با مخالفت با اسرائیل و هلوکاست و... به اسرائیل خدمت کرد تا دیگر کسی نتواند با آنها، مبانی و مقدساتشان به صورت آشکار مبارزه کند و در صورتی که کسی وارد کارزار شود، او را متهم به "حرکت در راستای منافع خودشان" میکنند. همه به یاد داریم که کروبی پیش از انتخابات، احمدی نژاد را "خادم اسرائیل" خواند.
در همین راستا این یادداشت را درباره تاثیر احمدی نژاد در نفی هلوکاست مینویسم و تاثیرات را از دو دیدگاه مخالفان و موافقان احمدی نژاد بررسی میکنم. لازم به ذکر است که مقاله فوق در بررسی شبکههای اجتماعی، نظرات خوانندگان و مقالههایی است که در طول چند سال به صورت غیرمتمرکز توسط نویسنده رصد میشدند و به من یک شمای کلی از نظرات موافقان و مخالفان داده است.
به گزارش نکات پرس یکی از مهمترین مسائلی که با ظهور احمدی نژاد در جهان مطرح شد، با نام او گره خورد و احمدی نژاد هم در جلسه با مدیران صدا و سیما آن را از مهمترین دستاوردهای خود دانست "زیر سوال بردن هلوکاست" بود. در اینباره دو دیگاه مطرح است: دیدگاه اول دیدگاه صهیونیستها، برخی تحلیلگران رسانههای غرب و عدهای در داخل است که معتقدند صحبتهای احمدی نژاد برای اسرائیل "آوردههای زیادی داشت"، تا جاییکه کروبی پیش از تبلیغات سال 88 احمدی نژاد را "خادم اسرائیل" خطاب کرد.
لازم به ذکر است که تقریبا اکثر سیاستمداران داخلی هم به این نظر اعتقاد دارند و در بهترین حالت طرح هلوکاست را برای ایران "بیفایده" {و لابد برای اسرائیل بافایده} میدانند. اما گروه دوم که کمتر در میان "سیاستمداران رسمی نظام" جا دارند، معتقدند زیرسوال بردن هلوکاست، یک اقدام بسیار "هوشمندانه و تاریخی" در "مشروعیتزدایی" از اسرائیل بود. (لازم به ذکر است که از نظر نویسنده، تنها مواضعی در حمایت از دیدگاه احمدی نژاد درباره هلوکاست قابل اعتنا و بررسی هستند که اخیرا بیان شده باشند، چون در سالهای اول احمدی نژاد، خیلیها اشتباهی از او حمایت میکردند!)
احمدی نژاد و ترقه بازی در انبار باروت!
احمدی نژاد هنگامی روی کار آمد که جمهوری اسلامی ایران چندسال پی در پی تمام فعالیتهای هستهای خود را تعلیق و آمریکا هم پس از اشغال افغانستان و عراق، جو ترسناکی را به راه انداخته بود. در فضایی که بوش جهان را "تکقطبی" میدانست و به تنهایی کشورها را به اشغال در میآورد، احمدی نژاد نه تنها فعالیتهای هستهای ایران را دوباره آغاز کرد*۱، که با زیرسوال بردن هلوکاست، هیمنه آمریکا و اسرائیل را در برابر بسیاری از جهانیان فرو ریخت. از دید صهیونیستها هلوکاست یک واقعه "مقدس" بود و این کار احمدی نژاد یک "اهانت" به آنها به شمار میرفت. البته برخی منتقدان احمدی نژاد ممکن است بگویند که او با این کار، افکار عمومی جهان را از همان ابتدا در مقابل خود قرار داد، اما این گزاره به اعتقاد من درست نیست، چون احمدی نژاد کسی بود که در هر حال به شخصیتی بسیار منفی در رسانههای غربی مبدل میشد.
منطق احمدی نژاد در نفی هلوکاست
احمدی نژاد در برابر هلوکاست چند علامت سوال واضح نشان داد: «۱-آیا اصلا هلوکاست {قتل عام ۶ میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم}اتفاق افتاده است؟! ۲-اگر باور دارید این اتفاق رخ داده، چرا اجازه صحبت و پژوهشی در اینباره را به کسی نمیدهید؟! ۳-اگر این اتفاق رخ داده است، فلسطین چه ربطی به هلوکاست داشت؟! خوب یک قسمت از آلمان را به آنها میدادید! ۴-مگر در جنگ جهانی دوم، فقط یهودیان کشته شدند؟! چرا به بقیه چیزی ندادند؟!
پاسخ صهیونیستها به احمدی نژاد
در مقابل صهیونیستها، تلاش کردند تا کاری کنند که صحبتهای مستقیم احمدی نژاد به مردم نرسد و صحبتهای او فقط با واسطه و بطور تقطیع شده به مردم منتقل شود. در آن صورت است که به راحتی میتوان احمدی نژاد را "نژادپرست"، "ضد یهود" و... نامید و صحبتهای او را منزجر کننده خواند. البته مهمترین ترفند رسانههای صهیونیستی در رد صحبتهای احمدی نژاد درباره هلوکاست، به استفاده از صحبتهای یک مسئول بلندپایه ایرانی برمیگردد. مثلا هاآرتز برای مشمئز خواندن صحبتهای احمدی نژاد درباره هلوکاست، به صحبتهای روحانی اشاره میکند*۲ و اینگونه خودشان را از پاسخ دادن به سوالات احمدی نژاد راحت میکنند.
امواج احمدی نژاد و ضد احمدی نژاد
بعضی اصول در برخی مکاتب فکری را میتوان "اصول مقدس غیر قابل مناقشه" نام نهاد (وجود آن از مهمترین نشانههای تشخیص بنیادگرایی محسوب میشود) و احمدی نژاد "بنیادگرایی غرب" را نشان داد و به چالش کشید. در منطق مبتنی بر اندیشه، همه چیز قابل پرسش است و معرفتی که با پرسش و پاسخ به دست بیاید باارزش است؛ اما بنیادگرایان همیشه اصولی دارند که از نظر آنها "غیرقابل تشکیک" هستند. مثلا داروینیسم یک مثال مشخص از بنیادگرایی و اصول غیرقابل خدشه در غرب است، مثال معروف دیگر معلم ابنسینا در مکتبخانه است که از سوالات ابن سینا برآشفت: «این بچه کفر میگوید و سوالات کفرآمیز میپرسد!»
احمدی نژاد با افکار عمومی غرب که واقعهای به نام هلوکاست را "یک واقعه تلخ برای قومی برگزیده" مینگریستند چه کرد؟! فرض کنید یک بطری در بسته را خوب تکان بدهید، چه اتفاقی میافتد؟! در کوتاه مدت، همه چیز بهم میریزد و محتویات کدر میشوند و نمیتوان چیزی را تشخیص داد. اما با گذشت زمان، مواد معلق بر اساس چگالی تهنشین میشوند و محتویات بصورت لایهلایه تفکیک میشوند. با نفی هلوکاست، موج اول احمدی نژاد (که قدرت محدودی داشت) افکار عمومی غرب را به شدت تکان داد و در دورهای دو-سه ساله با امواج ضد احمدی نژاد قدرتمندی (مثل ضد یهودی خواندن او) به شدت مورد حمله قرار گرفت (متاسفانه کودتاچیان سبز نیز در سال ۸۸ بر این امواج سوار شدند و با آنها همافزایی کردند). اما در دوره بلندمدت و با تهنشین شدن جو رادیکال علیه احمدی نژاد، قطعا پیروزی با امواج احمدی نژاد است، چون نمیتوان ذهن پرسشگر را محصور کرد.
بزرگترین پیروزی موج احمدی نژاد
اما بزرگترین پیروزی احمدی نژاد در جایی رقم خورد که او بیشترین احتیاج را به آن داشت: "خاورمیانه و کشورهای اسلامی"
اعراب و مسلمانان به دلیل کینهای که از "ظلم"های رژیم صهیونیستی در دل خود داشته و دارند، از موج احمدی نژاد بر ضد هلوکاست استقبال زیادی کردند. اگر منابع عربی را بگردید، به آثار و نظریههایی در تشکیک هلوکاست بر میخورید که از "ضعف گوینده" و "نبود پرچمدار" آسیب دیدهاند. در سالهای اول با نفی مستقیم هلوکاست و سپس با "نشت سوالات در کف اذهان جامعه عربی" به تدریج مشروعیت دادن به رژیم صهیونیستی در جهان عرب "غیرممکن" شد. اگر تحولات را کم و بیش رصد کرده باشید، حتما میدانید تنها منطق غرب برای مشروعیت دادن به رژیم صهیونیستی در خاورمیانه، منطق "اعتدال" یا "نه سیخ بسوزد و نه کباب" بود که در ترجمه دیپلماتیک و عملی بصورت طرح دو کشور مجزا در میآید.
از طرف دیگر نفی هلوکاست توسط احمدی نژاد و بعدها "رد قرائت رسمی دولت آمریکا از حوادث ۱۱ سپتامبر" آخرین میخ بر تابوت نظریهای بود که در آن برخی مدعی میشدند ایران با اسرائیل و آمریکا جنگ زرگری دارند و تاریخ مصرف آن را (که در میان اعراب سلفی مخالف ایران رواج بسیاری داشت*۱) به اتمام رساند.
مهمترین ترفند مخالفان موج احمدی نژاد
صهیونیستها به خوبی میدانستند که باز کردن راه "زیر سوال بردن رسمی هلوکاست" به کجا ختم میشود، پس از همان ابتدا کوشیدند تا از ترفند "گوینده خراب" استفاده کنند تا "مطلب بیان شده" را از اعتبار ساقط کنند. در درجه اول، شخصیتهای دیگر کشورها (بخصوص متحدان آمریکا) علیه این صحبتها موضع گرفتند تا رسانهها چنین وانمود کنند که "جامعه جهانی با این سخنان مخالفت کرد". به زودی این دور تمام شد، چون هیچ کدام از این شخصیتها چیزی در رد منطق احمدی نژاد بیان نمیکردند و از طرف دیگر، شخصیتهای سیاسی در غرب جزو "لیدرهای فکری محبوب" مردم شناخته نمیشوند. در درجه دوم که اثر بسیاری بیشتری داشت، از صحبتهای مقامات و شخصیتهای ایرانی در محکومیت نفی هلوکاست استفاده شد تا احمدی نژاد را "یک سیاستمدار غیرعادی ایرانی" معرفی کنند. به عنوان مثال، روزنامه هاآرتز برای پاسخ دادن به نفی هلوکاست احمدی نژاد، به سخنان روحانی {که اظهارات احمدی نژاد را منزجر کننده خوانده بود} استناد کرد*۲.
مهمترین ترفند احمدی نژاد در برابر مخالفان
احمدی نژاد از آنجایی که نبوغ زیادی در مباحث رسانهای دارد، با همان سلاحی به جنگ مخالفان خود رفت که همیشه در دست آنها قرار داشته و از آن استفاده میکردهاند: "آزادی بیان". احمدی نژاد در مقابل حملات سنگین مخالفان و موج فحاشیها، بارها و بارها در مصاحبههای تلویزیونی خود گفت (قریب به مضمون): «حالا ما یک مسئلهای رو مطرح کردیم. خوب بیان جواب بدن. ما یه سوال پرسیدیم، اینه جواب سوال؟ اینه احترام به آزادی بیان؟ آیا اجازه توهین دادن به پیامبران به اسم آزادی بیان و از یه طرف ممنوع کردن پرسش راجع به یه قضیه تاریخی درسته؟ و...». و این نقطه ضعف بزرگ غرب است: در کشورهای آلمان، بلژیک، فرانسه، لهستان، پرتغال، اسپانیا، رومانی، سویس و... زیر سوال بردن هلوکاست، مجازاتهای تعیین شدهای مانند زندان دارد. مسلما دفاع از توهین به پیامبران و کتب آسمانی با نام آزادی بیان و ممنوعیت تشکیک در هلوکاست، یک "تناقض" بسیار واضح است.
احمدی نژاد؛ مرد تنهای میدان مبارزه
بزرگترین ویژگی منفی موج احمدی نژاد در نفی هلوکاست، نبود "دیگرانی" در این میدان سخت بود. دستگاه دیپلماسی حقیقتا هیچگاه مثل احمدی نژاد نبود و مانند او رفتار نکرد. نگارنده به خاطر دارد که چگونه منوچهر متکی، وزیر امور خارجه سابق کشورمان در یک کنفرانس خبری و در پاسخ به سوال درباره مواضع احمدی نژاد درباره هلوکاست، چه پاسخهای منفعلانهای به خبرنگاران میداد (حتما شما نیز چنین چیزهایی را میتوانید به خاطر بیاورید). از طرف دیگر، رسانههای برون مرزی جمهوری اسلامی ایران در این میدان بسیار بیعرضه و بیدست و پا بودند و تقریبا هیچ حرکت قابل ذکری در میدان نداشتند. در عوض پروپاگاندای غرب و مخالفان در حمایت از "مقدس و غیرقابل خدشه بودن هلوکاست" در طول تاریخ تقریبا کم نظیر بوده است و حتی در داخل نیز... بگذریم! البته با مشخص شدن دیدگاههای نامزدهای مورد تایید شورای نگهبان (انتخابات ریاست جمهوری) درباره نفی هلوکاست، بسیاری از پرسشها در اینباره به پاسخی روشن رسیدند!
در نتیجه تنها بودن احمدی نژاد در یک نبرد نابرابر رسانهای، اتفاقی افتاد که در داخل نیز مشابه آن روی داده است:
«کسانی که صحبتهای احمدی نژاد را بطور مستقیم از رسانههای غرب میدیدند، درک بسیار متفاوتتری نسبت به کسانی داشتند که کلیات و تیترهای سخنانش را تنها از رسانهها (بطور غیر مستقیم) دیده بودند.» چنین اتفاقی در داخل نیز بارها افتاده است. مثلا نویسنده خودش بارها شاهد بوده که چگونه کسانی که پاسخهای احمدی نژاد به سوال مجلس را از فایل صوتی شنیدهاند، نظرشان نسبت به تصویری که رسانهها ساخته بودند تغییر کرده است. به همین دلیل هم احمدی نژاد در سفر خود به سازمان ملل هیچگاه فرصت را در مصاحبه و انتشار نظراتش از رسانههای غربی از دست نمیداد و "رسانهای به نام احمدی نژاد"همیشه فعال است.
موج احمدی نژاد
احمدی نژاد با پرسشهایی که در ذهن مخاطبان ایجاد کرد، اثراتی ایجاد کرد جبران آن برای مدافعان صهیونیستها غیرممکن است. به این بخش توجه کنید:
If the Holocaust happened as it is claimed to have, why are the Palestinians the ones who have been punished for it? Why were they the ones made to suffer for something they had no connection to. Wasn't it the Nazis who were responsible if it did happen? Why are Palestinian Men, Women and Children the ones forced to lose their homes and lives over it… Why are the Jews, and the west, punishing the Palestinians for the Holocaust?
در منطق مخالف، چه جوابی وجود دارد؟! اتفاقا این سوال منجر به بروز سوالاتی دیگر میشود: «مگر سرخپوستان قتل عام نشدند، پس چرا کسی به آنها چیزی نمیدهد؟ مگر ۲۰میلیون روسی توسط نازیها کشته نشدند؟ پس آنها چی؟! اگر اینطوراست، چرا ایتالیاییها کشورهای همجوار را به خاطر اینکه قبلا جزو امپراطوری روم بودند تصرف نمیکنند؟! و...» و اینها زیر سوال رفتن رژیمی است که اوباما در نطقش در کنست، آنها را "قوم برگزیده خداوند" نامیده بود!
اگر کسی بتواند در جهان امروز روی عقاید ۵% از مردم تاثیر بگذارد، یعنی زلزلهای با عمق ۳۵۰ میلیون نفر! حال آنکه احمدی نژاد در نفی هلوکاست تاثیر بسیار بسیار بیشتری گذاشت...
منبع: دولت بهار