همه تقصیرهای احمدینژاد
من و امثالهم میدانیم که احمدینژاد مردمی و برخاسته از طبقات جامعه، تمام تلاش خود را به کار برد ولی اگر موفق نشد به تمام اهداف خود برسد بدان دلیل بود که جهانخواران میل وافر دارند که ایران به روزهای پیش از 22 بهمن 1357 بازگردد و دولتی مطیع، دست نشانده، گوش به فرمان و نظامی که هرآنچه امریکا و انگلیس فرمان دهد اجرا کند، برسرکار آید.
شبکه ایران - خسرومعتضد، مورخ و پژوهشگر / روزی که من در روزنامه ایران نوشتم آسانترین کار این است که گناه تمام حوادث تلخ و سهمگین تاریخ 2800 ساله ایران را گردن دکتر محمود احمدینژاد بگذاریم و یک تصویر «یوتو پیایی» از روز 12 مرداد1392 به بعد ترسیم کنیم و به خیال حل و فصل تمام مشکلات روزها و شبهای خوش آینده را در ذائقه فکریمان مزهمزه کنیم عدهای رنجیدند و تعجب کردند چرا من نیز مانند خیلیها و به تبعیت از مد متداول روز سر قلم را علیه کابینه در حال رفتن، روی کاغذ به حرکت درنمیآورم. اما بهتدریج جامعه در حال پذیرفتن این واقعیت است که «احمدینژاد» تا آنجا که توانسته در راه سازندگی کشور کوشیده و هر جا موفق نشده ناشی از فشار سنگین هجمههای بیگانگان بوده که هیچ چیز را در نظر ندارند و عنودانه و کینتوزانه درصدد انقلابزداییاند. رفتار همسایه جنوبی ما امارات متحده عربی و اخراج هزاران ایرانی از امارات و به باد دادن حاصل سال ها کار و تلاش آنان در آن کشور را در نظر آورید. فشار تحریم که اعزام ناوگان حامل کانتینرهای کالای متعلق به ایران را به بنادر بزرگ جنوب ایران منع میکند به یاد آورید. تحریم، پولهای ناشی از فروش نفت ایران به کشورهای جهان را در بانکهای آن کشورها مسدود کرده است. تحریم، از دادن سوخت به هواپیماهای مسافربری ایران به شهرهای بزرگ اروپا جلوگیری میکند. تحریم اندوختههای ما در بانکهای اروپا را مسدود کرده است. تحریم شرمآور امریکا که باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده هر سال و حتی در آستانه تغییر ریاست جمهوری ایران آن را تمدید میکند، هزاران هزار داروی حیاتی را از صدور به ایران ممنوع میکند. در یکی از سایتهای خبری شکایات مردم از نرسیدن داروهای حیاتی، افزایش بهای سرسامآور آنها، سوءاستفاده دلالان بیانصاف از نیاز بیماران صعبالعلاج آورده شده بود. نگاهی مختصر به نبودن آن همه داروها در دسترس بیمارانی که به ناچار باید مرگ را با همه تلخی آن بپذیرند، نگاهی به فشارهای امریکا به ترکیه که از صدور طلا به ایران خودداری کند، سدافکنی امریکا و اروپا به تمام راههای اقتصادی ایران نشان میدهد که نمیتوان احمدینژاد را مسئول تمام این نارساییها دانست. احمدینژاد هنگامی به مقام ریاست جمهوری رسید که چرخه سختگیری امریکاییها به ایران جریان داشت و احمدینژاد چیزی به زنجیرهای سنگین تحریم نیفزود. مگر آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوریاش با آن همه حسن تفاهم و اعتدال از لزوم پایان دادن به عصر تنش با امریکاییها سخن نگفت؟ مگر به روح جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن درود نفرستاد و آن دو مرد را نستود. در عوض بنا به نوشته خانم کریستین امانپور، جرج بوش ایران را در محور شرارت قرار داد و کنار کره شمالی و عراق عصر «صدامی» نهاد. امریکاییها که اسرائیل را برتر و ارجح ملل خاورمیانه میانگارند، در پایان هر جریانی فقط به رضایت لابی اسرائیلی - امریکا میاندیشند. رفتار امریکاییها با دوست وفادارشان حسنی مبارک نشان میدهد که سرسپردگی و وفاداری و فرمانبرداری زیاد هم سودی برای آنان که دل و جان برای جلب دوستی امریکا میدهند، ندارد. سرنوشت زمامداران امروزی پاکستان و عراق و افغانستان، رفتار دوگانهای که ایالات متحده امریکا با اینان میکند و با گفتههای بیهوده و دوپهلو موجبات تجری دشمنان آنان را فراهم میآورد حکایت از آن دارد که اتفاقاً سختگیری و پایداری احمدینژاد در برابر سیاستهای مداخلهجویانه امریکا و اینکه امروز امریکاییها از رفتن او اظهار خشنودی میکنند، به نفع خلف او، ریاست جمهوری منتخب تمام شده است. امریکاییها از احمدینژاد به جان آمده بودند. رفتن او در حقیقت میتواند امریکاییها را وادارد تا از سیاست دوپهلو و سرگشته خود دست بکشند و با ریاست جمهوری منتخب باب مذاکره بگشایند. والاستریت ژورنال و بسیاری از منابع خبری امریکا اطلاع میدهند که امریکا خواهان مذاکره مستقیم با ایران است، اما زمانی از انتشار این خبر نمی گذرد که ناگهان دادگاهی دورافتاده در امریکا رأیی علیه منافع ایران صادر میکند یا در محکومیت ایران در فلان حادثه در کشوری دورافتاده. اظهارنظر میکند. خبرگزاری ایرنا این روزها آماری نشر میکند که حکایت از کارهای سازندگی کشور در این هشت سال دارد. بعضیها میپرسند: پس چرا گرانیها رمق مردم را گرفته و این همه فشار و تورم وجود دارد. آنچه امریکا و غرب علیه ایران انجام میدهند، بخشی از یک سیاست گازانبری بینالمللی علیه ایران است. امریکا در هر زمان نشان داده که مسائلی مانند حقوق بشر، آزادی بیان و زبان، انتخابات آزاد،دموکراسی و عدالت برایش فقط از دیدگاه منافعش اهمیت دارد و این واژگان البته معنایی راستین و آن چنان که به صورت انتزاعی در ذهن متبادر میشود، ندارد. کما این که امریکا رژیم فاسد و جنایتکار باتیستا بر کوبا را سالها حمایت میکرد. سالها از رژیم فاسد خانواده نگودین دیم و مادام نهویه ویتنام جانبداری کرد، رژیم آدمکش و فاسد و غارتگر موبوتو گروهبان سابق ارتش استعماری بلژیک در کنگو سالها مورد پشتیبانی امریکا بود. امریکا از 28 مرداد 1332 تا 22 بهمن 1357 رژیم شاه را که اسناد غارتگریها و امتیازبخشیهای آن تازه از گاوصندوقهای رجال سیاسی آن دوران خارج میشود نوازش کرد و هنگامی که از جانبداری آن دست کشید که چارهای نداشت. امریکا صدام را مینواخت و او را تشویق به حمله به ایران کرد. این مقاله را کسی مینویسد که متاسفانه سالها امریکا را دژ آزادی و مهد کسانی چون جرج واشنگتن و آبراهام لینکلن میدانست و وجود امریکا را برای سرجای خود نشاندن دیکتاتورهای دیوانهای چون هیتلر و کوژو (نخست وزیر ژاپن که سیاست خون و آهن را پیروی میکرد) و موسولینی و استالین ضروری میدانست. نهادهای گوناگونی که شورای امنیت ملی در رأس آن قرار دارد، درباره سیاست خارجی کشور تصمیم میگیرند پس نمیتوان این طور انگاشت که با رفتن احمدینژاد ، امریکاییها فرش سرخ زیر پای وزیر خارجه ایران میاندازند و از او صادقانه و صمیمانه دعوت میکنند پای میز مذاکره بنشیند و مشکلات فیمابین را حل کند.
چنین خواستهایی از کابینه جدید، کار ریاستجمهوری منتخب را سخت کرده و سطح انتظارها را از او بالا میبرد. در موردی مشابه دیدیم که ابراز تمایل خالصانه و مهربانانه ایران برای برقراری هر چه زودتر مناسبات سیاسی با مصر، دولت ناپایدار مرسی را دچار این توهم کرد که ایرانیان قصد دارند از محبوبیت زودگذر او اغتنام فرصت کنند و دوستی مصر را بخرند، در حالی که دولت مرسی بسیار شکننده بود و به یک سال و نیم نرسیده در برابر سیل امواج میلیونها نفر از مردم مصر ذوب شد. به هر ترتیب احمدینژاد در سطح جهانی با بیش از صد رئیسجمهوری، پادشاه و دولتمردان برجسته تماس برقرار کرد. مخالفان ایران که در شبکههای ماهوارهای علیه دولت ایران سخن میگویند اذعان دارند که در سفرهای احمدینژاد به نیویورک هزاران نفر برای دیدن او صف میکشیدند. سخنان او اگر با واکنش خصمانه جهانخواران مواجه میشد در میان توده مردم، شنوندگان بسیاری داشت. هرچه رئیسجمهوری کنونی به روزهای پایانی خدمت خود نزدیک شود دوستداران بیشتری خواهد یافت زیرا شاهراهها، تونلها، سدها، جادهها، مراکز برق، مراکز آب آشامیدنی و کارهای سازندگی دولت او، جلبنظر خواهد کرد. احمدینژاد مردم گرا بود؛ با جرأت به عراق آشوب زده رفت و در روز روشن و از خیابان الرشید که بوش و اوباما جرأت عبور از آن را ندارند، عبور کرد. از خود جسارتها و شجاعتهایی نشان میداد که در خور تحسین است. مردم در سایتها از من قدردانی کردهاند که از دولتمردی که در حال انقضای دوران ریاست جمهوری خود است قدردانی کردهام. بسیاری از دولتمردان بزرگ و خدمتگزار ایران در پایان دوران حکومت خود، دچار ناسپاسان و نمامان و فرصتطلبان شدهاند. سرنوشت قائممقام فراهانی و میرزا تقیخان امیرکبیر را به خاطر داشته باشیم که مربوط به عصر استبداد و استعمار است و در عصر انقلاب آن فرجامها تکرار شدنی نیست. به یاد آوریم که قوامالسلطنه، با تدبیر و کیاست، آذربایجان و کردستان را از کام خرس شوروی بیرون کشید ولی خانهاش را آتش زدند. به یاد آوریم که مصدق نفت را با چه تلاش و مرارتی و در رأس نهضتی ملی و جوشنده، ملی کرد و خانه خودش و پسرش ویران شد اما امروز در آستانه روی کار آمدن دولت منتخب، من و امثالهم میدانیم که احمدینژاد مردمی و برخاسته از طبقات جامعه، تمام تلاش خود را به کار برد ولی اگر موفق نشد به تمام اهداف خود برسد بدان دلیل بود که جهانخواران میل وافر دارند که ایران به روزهای پیش از 22 بهمن 1357 بازگردد و دولتی مطیع، دست نشانده، گوش به فرمان و نظامی که هرآنچه امریکا و انگلیس فرمان دهد اجرا کند، برسرکار آید و به همین دلیل آنقدر مانعتراشی، سد و رادعسازی میکنند که ایران را به حالت نیمه مستعمره عصر پیش از انقلاب بازگردانند. به هر ترتیب قدردانی صدا و سیما و اگر مجلس شورای اسلامی نیز از رئیسجمهوری زحمتکش قدردانی کند از نمادهای درخشان تحول در ساختار سیاسی و تاریخی ایران است و ای کاش کابینه فراجناحی، از چهرههای خدومی که در این سالها مصدر خدماتی شدهاند و مردم کارهای آنان را عیان میبینند در تشکیل دولت بعدی بهره جوید.